گزارش دوم از سطح روستا
روزگاری نه چندان دور ورزش روستا و بخصوص فوتبال در اوج بالندگی به سر میبرد...
شورای ورزش باتمام وجود فعالیت میکرد و علاوه بر ورزش در کارهای فرهنگی نیز سرآمد بودیم...
امروز نه تنها فوتبال به خواب عمیق فرو رفته بلکه جوانهایی که به قولی فوتبالی بودند ، به والیبال روی آوردند که
خود این نیز جای کلی بحث و سوال دارد.
وضعیت نابسامان رختکن زمین فوتبال ، درماندگی و انحلال شورای ورزش ، بلاتکلیفی جوانان و نوجوانان
وضعیت ناهنجار زمین والیبال و ... دل هر ورزشکار و ورزش دوستی را به درد میآورد..
http://s5.picofile.com/file/8138350126/SAM_8517.JPG
به اتفاق آقایان ذوقی و فرزانه ( عضو شورا و دهیار روستا ) به محل بازی والیبال رفتیم.
زمینی که در انتهای روستا واقع شده و متعلق به شخصی حقیقی میباشد که هر روز امکان دارد عذر بچه ها را بخواهد.!!
حضور برخی چهره ها که زمانی بهترین بازیکنان فوتبال بودند و در کنار انها افرادی که حضورشان در میدان ورزش باعث خوشحالی ست...
در نگاه اول بابت فعالیت ورزشی این عزیزان خیلی خوشحال میشویم اما حقیقتا اینگونه پرداختن به ورزش در شان و منزلت روستای ما نیست...
http://s5.picofile.com/file/8138350200/SAM_8520.JPG
بچه ها با دیدن دوربین ما و حضور همراهیان کلی خوشحال شدند ...
همان جا از علی آقا و آقا حبیب قول گرفتم که در اسرع وقت با همراهی و همکاری خود بچه ها به وضعیت ورزش روستا در سطح مدیریتی و سروسامان دادن به وضعیت فعلی ، رسیدگی کنند.
http://s5.picofile.com/file/8138350300/SAM_8523.JPG
جلسه با معتمدین :
چندروز قبل در نشستی که با علی آقا و دهیار و مجید نصیری داشتیم ، درباره وضعیت شورونشاط مردم کلی بحث کردیم...
همگی اذعان داشتیم که مردم و بخصوص خانواده ها باتوجه به ایام کار وتلاش (کشاورزی و دامداری ) نیاز به تفریح و ورزش دارند.
هرکدام از ما طرحی ارائه کردیم که ازبین ما مجید یه طرح جالب پیشنهادداد.
طرح همایش پیاده روی خانوادگی تمام مردم روستا.....
فورا تصمیم گرفتیم جهت ارائه این برنامه با تعدادی از افراد معتمد روستا جلسه ای بگذاریم.
بنابراین آقایان : محمد قلی عابدی - محمدغفاری - حمزه عابدی - اکبربیگی - رضا شفیعی - کاظم ملازاده - حجت حسین نژاد و علی الهی به جلسه دعوت شدند.
همگی نظر مساعد و آمادگی خود راجهت اجرای این طرح اعلام کردند .
http://s5.picofile.com/file/8138343868/SAM_8593.JPG
مقرر گردید از فردای آن شب هماهنگی های لازم با فرمانداری - شهرداری - نیروی انتظامی و اداره ورزش به عمل آید.
کتابخانه :
روزگاری کتابخانه محل تجمع صدها جوان و نوجوان بود...
روزانه افراد زیادی جهت به امانت گرفتن کتاب به ما مراجعه میکردند
علاوه بر ارائه کتب ، هرکسی که دوست داشت به بازی تنیس و فوتبال دستی وشطرنج مشغول بود و برخی شبها نمایش فیلم داشتیم...
اما امروز تمام آن مجموعه فرهنگی در یک اتاق تاریک و نمور تلنبار شده و هیچکس بهره ای از ان نمیبرد..
اشکم سرازیر شد و یاد آن روزها افتادم که بابت تهیه کتاب تا مشهد میرفتیم...
برای گرفتن میز تنیس و فوتبال دستی چه زحمتها که کشیده نشد...
http://s5.picofile.com/file/8138343676/SAM_8581.JPG
آن روزها بدون هیچگونه بودجه ای همه روزه مسیر بین روستا و جهاد کشاورزی و اداره ترویج را طی میکردیم تا بتوانیم امکاناتی برای روستا بگیریم...
بغض گلویم را می آزارد و طاقت دیدن چنین وضعیتی را ندارم...
راست میگویند که :
وقتی دندان هست نان نیست و زمانیکه نان هست دندان نیست...
شکر خدا امروز با وجود کانون مساجد و بودجه و امکانات سخت افزاری که در طول سال عایدش میشود
بایستی وضعیت فرهنگی روستا در تمام کشور جلوه داشته باشد.
کاش آن روز بیاید..